یکشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۹

درانتظارمقدم میترا

درانتظارمقدم میترا

درحسرت دیدارتو ای ماه بسوختیم
چشم امیدمطلع ات به افقهابدوختیم
ساختیم باظلمت وطوفان دردورنج
لرزان چوشمع درمسیربادهابسوختیم
هرچندشده برما،یلدا شب هجر ات
مأیوس نگشتیم ودیده بفردابدوختیم
خاموش نگرددآتش عشق اهورایی ما
تاصبح درانتظار مقدم میترا بسوختیم
سدسفرماهرگزنتواند سردی دیماه
کزشوق وصل به دل شعله ها افروختیم
پندم دهد عقل که دل ازمهرش بکش
بشنیدیم این درس وهیچگاه ناموختیم
خسران نکرده ایم گر خاک تو گشته ایم
بر دل زمهرتو گنج وگهرها اندوختیم
یافتیم نقدعشق که بود دولت جاوید
گردین ودل همه به یک نگاه بفروختیم
غوغازغیرت نکنیم پیش هرکس وناکس
درخلوت غمهای خود تنها بسوختیم
صدتیرجفاخورده "رفیعی" وزنده است هنوز
ماسخت جانی را از سنگدلی ها آموختیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر