دانه های برف
با احرام سپیدبه طواف چشمان تو میآیند
و برقدمهای تو
سرسجده مینهند
... و در آتش عشق تو
آب میشوند
در اقلیم عشق تو
من یکی ازهمان دانه های برفم
خواهی نخواهی، آب میشوم
اما،
یک خواهش:
پامالم مکن...!
و خواهش نه
یک آرزو
شاید هم رویا
آنهم محال
مرا به باغ زلفانت راه بده
تا آنجا آب شوم!
فرید رفیعی
25/10/90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر